درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 116
بازدید ماه : 245
بازدید کل : 24255
تعداد مطالب : 111
تعداد نظرات : 27
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


Master Tools -->
دنياي عاشقا....




معنی فارسی ترانه سریال تقدیر یک فرشته

خاطرات همیشه وجود دارند

تو اشک ها تعامل کردند

با ترس،به عشق شدن دوباره

صدای من از دست رفته

و حس صحبت ندارند

فقط گوش کن

و فقط نگاه کن

عشق دوباره شروع میشه(دوباره عاشق میشی)تو

آرام

قلب تو را لمس می کند

اما به جز تو هیچ کس

تو ستاره ی گمشده ی منی

و هر جا بری

دنبال تو میاد

فقط تو


قلب تو را لمس می کند

اما به جز تو هیچ کس

تو ستاره ی گمشده ی منی

و هر جا بری

دنبال تو میاد

فقط تو

فقط تو




دو شنبه 12 دی 1390برچسب:, :: 14:23 ::  نويسنده : مهيار

بیوگرافی محمدرضا گلزار:

نام اصلی: محمدرضا

نام خانوادگی اصلی: گلزار

سمت (در بخش های):  بازیگران،

تاریخ تولد: 1354

محل تولد: تهران

ملیت: ایران

مدرک تحصیلی: لیسانس  مکانیک

 

بیوگرافی  

قبل از اینکه به سینما بیاید، نوازنده بود و به عنوان گیتاریست با گروه آریان همکاری می کرد. آشنایی اتفاقی اش با ایرج قادری باعث می شود تا در فیلم سام و نرگس بازی کند. از آن به بعد در فیلمهای زمانه، بالای شهر، پایین شهر و شام آخر بازی کرد که فیلم آخری زودتر از دیگر فیلمهایش به نمایش درآمد.

محمدرضا گلزار در سال 1381 در فیلمهای بوتیک و چشمان سیاه بازی و سال 1382 را با بازی در فیلم 13 گربه روی شیروانی آغاز کرد.

شاید کسی باور نمی کرد که گلزار هم بتواند خوب بازی کند. اما او در فیلم بوتیک نشان داد که اگر بخواهد می تواند بازیگر موفقی باشد. به شرطی که ...

البته خود گلزار هم در مصاحبه هایی که داشت از بازی خوش در این فیلم خیلی راضی بود و ان را یکی از بهترین کارهای  خود نام برد




دو شنبه 12 دی 1390برچسب:, :: 14:10 ::  نويسنده : مهيار

بیوگرافی بهرام رادان:

نام : بهرام رادان
تاریخ تولد: 8 اردیبهشت 1358

مدرك: كارشناس مديريت بازرگاني

در سال 1378 در آموزشگاه هـيوا فيـلم بازيگري را آموخت.

در اولين حضور سينمايي تنها به واسطه چـهره اش شناخته شد: "شور عشق"

اما فيلم به فيلم به دانش سينمايي خود افـزود و توانست فوت و فن بازيگري را بياموزد تا اينكه در چهارمين نـقش آفـرينـي اش كاـنديد دريافت تنديس بهترين بازيـگر نـقـش اول در پـنـجـميــن جشن خانه سينما شد: "آواز قو"

دوسال بعد در بيست و دومــين جشـنواره فيلم فـجر سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نـقـش اول را تصاحب كرد: "شمعي در باد"

هنرپیشه -او را به جرات می توان یک استعداد تمام عیارو یک حادثه کم سابقه سینمای ایران دانست. اگر چه حضور اولش تنها به یک چهره و چشم آبی و زیبا محدود می شد ، اما رادان ثابت کرد که می تواند در حد و اندازه های یک ستاره بدرخشد . انتخابهای بعدی رادان در عمده موارد ، آگاهانه او را به مسیری درست هدایت کرد که امروز می تواند با افتخار آن تندیس زرشک زرین را برای شور عشق نادیده بگیرید. بهرام متولد 1358 و کارشناس مدیریت بازرگانی است ، او در سال 78 در آموزشگاه هیوا فیلم بازیگری را آموخت و همان سال برای بازی در شور عشق ساخته نادر مقدس انتخاب شد . داستان عاشقانه فیلم و چهره جذاب دو جوان اول کار یعنی رادان و ومهناز افشار فروش فیلم به زیبایی شکوفا شد و او امروز خود را به نمایش بگذارد. استعدادهای درونی رادان در هر فیلم در هر فیلم به زیبایی شکوفا شد و امروز ستاره ای است که مورد توجه هر کارگردانی قرار گرفته و تقریبا هر نقشی را در کارنامه اش بازی کرده. حضور بعدی او درآبی به کارگردانی حمید لبخنده باز می گردد که سال 79 ساخته شد و او در کنار سوپر استاری چون هدیه تهرانی به زور آزمایی می پرداخت. ساقی را در کنار یکتا ناصر بازی کرد که همان سال ساخته شد . اما چندان کار قابل توجهی نبود . سال 80 آواز قو از او به اکران در آمد که نقش مقابلش بر عهده ساره آرین بود. این فیلم ساخته سعید اسدی با فروش بسیار بالایی روبرو می شود و بازی رادان مورد توجه هئات داوران قرار می گیرد و او را کاندیدا دریافت جایزه نقش اول می کنند . از اینجا به بعد رادان می شود ستاره اول سینمای ایران که بالا طرفداران بیشماری مواجه بود. همان سال در تجربه فیلم کوتاه ابراهیم شیبانی با نام طلوع تاریک بازی می کند و اینگونه سال 80 را با موفقیت به پایان می رساند. محبوبیت رادان کارگردانان را متوجه او می سازد و همه به سویش هجوم می آورند.

سال 81 ،داریوش فرهنگ از او در رز زرد استفاده می کند که یک درام ترسناک نوجوان پسند بود. فیلم برداشتی ضعیف از اثر هالیوودی می دانم تابستان گذشته چه کردی ؟ که با استقبال مناسبی روبرو می شود. سپس در عطش ساخته محمد حسین فرح بخش بازی کرد که اثر چندان حرفه ای به شمار نمی رفت.بهروز افخمی در برگردان سینمایی یک اثر دشوار ادبی او را مورد ارزیابی قرار داده و این گونه فیلم عجیب گاو خونی ساخته می شود که رویکرد رادان به سینمای متفاوت و به دور از جنجال و جنبه های تجاری محسوب می شد.بازی در این نقش متفاوت به شدت مورد تحسین واقع می شود و رادان ثابت می کند که می تواند به عنوان بازیگر آثار هنری هم محسوب شود. سال 82 در سه کار درخشان به تم های بسیار متفاوت به عنوان بازی می کند که نشان از دقت انتخاب کارکترهای متفاوت داشت. ابتدا در ساخته درخشان بنی اعتماد با نام ننه گیلانه بازی می کند که از جمله بازی های اثر گذار و زیبای او به شمار می رود . او در این فیلم به نقش پسر فاطمه معتمد آریا که در بازگشت از جنگ دچار معلولیت جسمی شده و نامزدش تن به ازدواج ناخواسته داده است.رادان با نقش آفرینی خود در این قالب دشوار همه را انگشت به دهان می کند اما هیات داوران جشنواره بیست و سوم حضور او را نادیده می گیرند. سپس در اثر پر فروش شمعی در باد در کنار شهاب حسینی و حسام نواب صفوی به بازگویی مشکلات روز جوانان و مساله اعتیاد به قرص های توهم زا می پردازند . این دومین کار رادان با یک کارگردان خانم (پوران درخشنده )بود. سپس به تیم سربازهای جمعه مسعود کمیایی می پیوندد و در واقع به جای گلزار که از بازی در فیلم کنار کشید می آید، او در رستگاری در هشت و بیست دقیقه به کارگردانی الوند در سال 83 نقشی به شدت متفاوت را تجربه می کند و باز در کنار شهاب حسینی قرار می گیرد . ازدواج صورتی در نوروز 84 اکران می شود ،اما رویکردی منجر به شکست برای رادان در عرصه کمدی محسوب می شود. او بازی در ساخته آخر کمیایی با عنوان حکم را به پایان رسانده. مشغول بازی در تقاطع می باشد. بهرام رادان به خاطر بازی در شمعی در باد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول را تصاحب کرد.

در مورد او:

ا برادر به نام شهرام و یک خواهر به نام الهام و یک خواهر ناتنی به نام ژیلا دارد .

و حیوان خانگی او یک سگ است




دو شنبه 12 دی 1390برچسب:, :: 13:47 ::  نويسنده : مهيار

 

در خانواده ای با اصالت تهرانی صد در صد متولد شد . فرزند اول زوج جوان و تحصیلکرده . روشنفکر و متمولی بود که در منزلی واقع در میدان آرژانتین تهران به دنیا آمد و در همان محله رشد کرد و بزرگ شد . پدر حمید تاجر فرش تحصیل کرده است و مادرش بر غم داشتن تحصیلات عالیه و موقعیت اجتماعی و اصالت خانوادگی خانه دار است . بعد از حمید یک دختر هم در این خانواده به دنیا آمد که در رشته ی گرافیک فارغ التحصیل شد و هم اینک دنبال ادامه ی تحصیل در رشته ی حقوق است و دوست دارد کار وکالت کند .
حمید با مادرش تنها ?? سال اختلاف سنی دارد . و همین موضوع باعث شد حرف او را بهتر از پدر بفهمد و درک متقابلی بین ایندو در حد عالی بوجود آید که هنوز هم ادامه دارد . او بر خلاف سایر بچه های طبقه ی مرفه و بالای شهری پر شر و شور بود و از خاطرات بچگی اش او همین یک نمونه بس که کلاس اول دبستان و در همان هفته ی اول تحصیل روزی تمام کتابهایش را به دوره گردی داد و به جایش گوجه سبز گرفت و خورد !!!

حمید همیشه با صراحت می گوید که مشوق من در بازیگری فقط خودم هستم !!! او درست می گوید چون بر خلاف بسیاری مشاهیر نه فقط مورد تشویق خانواده ونزدیکان قرار نگرفته بلکه برای مخالفت با نظر آنها و رفتن به مسیر دلخواه خود انرژی زیادی را طی دو سال صرف کرده .

حمید در سال ???? دیپلم گرفت و در کنکور شرکت کرد و در رشته ی دندانپزشکی قبول شد و درست شبی که پدر و مادرش به مناسبت این موفقیت بزرگ پسرشان مهمانی گرفته بودند جنجال و ماجرای انتخاب او شروع شد ... حمید مصمم بود که خودش شغل و آینده اش را انتخاب کند و والدین وقتی شنیدند او می خواهد دنبال هنر و بازیگری برود و پزشکی را فدا کند به هر وسیله سعی میکردند که او را منصرف کنند ...

 

گپی با حمید گودرزی : خرجی خانه دست همسرم است

 

 

 

  هر چند حمید گودرزی زیاد اهل گفت و گو نیست و تا جایی که بتواند از نزدیک شدن به مطبوعات خودداری می کند.حال مصاحبه او را بخوانید:
در حال حاضر مشغول ایفای نقش در چه فیلمی هستید؟
« گناه من» را آماده اکران دارم . فیلمبرداری «انعکاس» هم تقریبا 10 روز دیگر تمام می شود.

قرار داد تازه ای امضا نکردی؟

 

 

مدت زیادی نیست که خودش را به عنوان یک چهره مطرح درسینمای ایران نشان داده اما طرفداران فراوانی دارد. او از معدود هنرپیشه های جوان سینمای ایران است که وقتی مقابل دوربین قرار می گیرد حرکات مصنوعی به نمایش نمی گذارد و به قول خودش «صادقانه » بازی می کند.
بازی های واقعی حمید گودرزی خیلی ها را به این نتیجه رسانده که او می تواند به ایفای نقش در فیلم های ماندگار سینمای ایران بپردازد و شخصیت جاودانه ای خلق کند.

 

برای یکی ، دو قرار داد صحبت کرده ام اما صبر کنید قطعی شود بعد درباره اش حرف بزنیم.

کدام یک از فیلم هایت را بیشتر دوست داری؟
همه فیلم هایی که تاکنون بازی کرده ام برایم لذت بخش است اما اگر بخواهید اسم ببرم بی وفا، بازنده و گناه من.

و از بین کارهای تلویزیونی ؟
مسافری از هند ، تب سرد، کمکم کن، کارهای خوبی بودند. نقطه اوجش هم آن طوری که خودم می دانم مسافری از هند.

نقش های خاصی بوده که آروز کنی کاش آن را به تو می دادند؟
نقش آلپاچینو در پدر خوانده و نقش رابرت دنیرو در « هیئت» برایم رویایی هستند احتمالا همه بازیگران دنیا آرزوی این نقش ها را دارند.

سوپراستار را تعریف کن؟
سوپراستار یعنی هنرپیشه ای که فروش فیلم را تضمین کند و برای تهیه کننده برگشت مالی داشته باشد اگر هنرپیشه ای فروش فیلم را بالا ببرد یعنی مورد قبول مردم هم هست و به اصطلاح سوپراستار آنهاست.

در ایران سوپر استار داریم؟
بله .
کی؟
رضا گلزار، خودم ! امین حیایی! بهرام رادان و محمدرضا فروتن، البته فروتن قبلا خیلی بیشتر در فروش فیلم ها تاثیر داشت الان وضعیتش کمی فرق کرده.

موقع اکران فیلم بازنده شایعه شده بود با فروتن مشکل داری؟
نه هیچ مشکلی نبود . مناین شایعه را نشنیدم .واقعا می گفتند ما با هم مشکل داریم؟

بدترین خبری که در سینما شنیدی چه بود؟
به خاطرفوت رسول ملاقلی پور خیلی ناراحت شدم. واقعا حیف شد . کارگردان بزرگی را از دست دادیم.

بزرگ ترین حاشیه ای که برایت درست شد و خیلی اذیتت کرد چه بود؟
هیچ وقت به آن صورت حاشیهد خاصی نداشتم فقط یک بار گفتند از همسرش جدا شده که زیاد مهم نبود و اذیتم نکرد اصولا زیاد سمت حاشیهد نمی روم حاشیه هم سمت من نمی آید.

متولد چه روز و چه سالی هستی ؟
دوم آذر سال 56

در کدام شهرو کدام محله بزرگ شدی؟
در تهران ، خانه مان میدان آرپانتین بود زیاد جابه جا نشدیم.

کدام شهرها را دوست داری؟
در ایران به رامسر خیلی علاقه دارم.شهر بسیار زیبایی است و طبیعت آرام بخشی دارد .

در بین شهرهای جهان کدام یک را می پسندی؟
در اروپا لندن و پاریس خیلی خوب است ودرآمریکا هم نیویورک.

برای بیلبورد و تبلیغ کالاهای مختلف پیشنهاد تازه ای نداری؟
یکی دو تا پیشنهاد دارم ولی احتمالا باهمان شرکت «درسا» تمدید می کنم بیلبوردهای قبلی «درسا» الان از سطح شهر جمع شده و شرکت منتظر است تا اجناس جدیدش به ایران وارد شود. احتمالا به زودی قرار داد تازه ای امضا می کنم.
 به نظرت ثروت بهتر است یا شهرت؟
ثروت.

مگر شهرت، ثروت نمی آورد ؟
در کار ما اینطوری نیست. در بعضی کارها مثل فوتبال شهرت به قول ما ثروت هم می آورد اما در بازیگری اصلا اینطوری نیست.

همسر گودرزی با شهرتش مشکلی ندارد؟

 

نه به هیچ وجه.

بهترین هدیه ای که تاکنون به همسرت دادی چه بود؟
خانم ها به طور معمول جواهر دوست دارند.نمی دانم بهترین هدیه کدام بود ولی فکر می کنم جواهربود.

بهترین هدیه ای که خودت تا امروز گرفتی ؟
هدیه کلا چیز خوبی است اگر به من باشد از هدیه های که گرفته ام راضی هستم و همه آنهاد را دوست دارم.

چه اتومبیلی سوار می شوی؟
تویوتا کمری.

رابطه ات با بقیه ورزش ها چطور است؟
کم و بیش ورزش می کنم .

در چه رشته هایی سابقه فعالیت داری؟
دو سال بوکس کار کردم. بدنسازی هم جزو برنامه هایم بود. غیر از اینها شنا و فوتبال را خیلی دوست دارم.

رابطه ات را با اینترنت چطور است؟
در حد نیاز استفاده می کنم اگر دنبال چیزی باشم می روم می گردم و پیدا می کنم. اصلا فلسفه اینترنت همین است . من مثل آدم هایی نیستم که صبح تا شب از این سایت به آن سایت می روند ود به کامپیوتر خود معتاد شده اند نمی دانم شاید آنها کار درستی انجام می دهند هر کس روش خودش را دارد.

هوادارانت از چه راهی می توانند با تو ارتباط برقرار کنند؟
یک سایت دارم ولی متاسفانه الان بسته شده قصد دارم دوباره آن را فعال کنم.

بازی کردن در چه نقشی را ترجیح می دهی؟
بیشتر خانوادگی و ملودرام دوست دارم. چون معتقدم مردم به این فیلم ها علاقه بیشتری دارند فیلم هم یک نوع وسیله ارتباط است شما باید ببینی مخاطب چه چیزی دوست دارد و هماند را ارائه کنی.

نظرت درباره این مصاحبه چه بود ؟
سوالی شما بیشتر خانوادگی است فکر کنم مصاحبه خوبی شد

 



دو شنبه 12 دی 1390برچسب:, :: 13:40 ::  نويسنده : مهيار

نام: رامبد جوان

تاريخ تولد: 1350 - تهران

مدرك تحصيلي: ديپلم.

...............................................

شروع بازي در تئاتر: از سال 1370

شروع بازي در تلويزيون: از سال 1373

شروع بازي در سينما: از سال 1376

با بازي در نقش كوتاهي در مجموعه تلويزيوني پرطرفدار همسران شناخته شد و سپس با بازي در مجموعه تلويزيوني خانه سبز به شهرت رسيد و خيلي زود توانست نويسندگي و كارگرداني بعضي از نمايشها و مجموعه ها را به عهده بگيرد. بازي او فيلم موميايي3 و مجموعه تلويزيوني ولايت عشق چهره ديگري از او به نمايش گذاشت.

اولين مجموعه تلويزيوني اش را در سال 1380 با نام گمگشته كارگرداني كرد كه اين سريال در ماه مبارك رمضان بسيار مورد توجه واقع شد.

اما بهترين و كامل ترين بازي سينمايي اش را در فيلم صورتي ايفا كرد.

او سال 1382 را با كارگرداني دومين مجموعه تلويزيوني اش آغاز كرد.

اولين تجربه كارگرداني در سينما را با ساخت فيلم اسپاگتي در هشت دقيقه از 25 آبان 1383 آغاز كرد.



دو شنبه 12 دی 1390برچسب:, :: 13:35 ::  نويسنده : مهيار

نام : نيكي كريمي

تاريخ تولد : 1350

مدرك تحصيلي: ديپلمه

...............................................

...............................................

 او به خاطر بازي در فيلم دوزن جايزه بهترين بازيگر زن را 
از جشنواره تايورمينا (ايتاليا، 1999) دريافت كرد. 
- او فيلم كوتاه  داشتن و نداشتن  را هم كارگرداني كرده است. 
- او براي بازي در فيلم نيمه پنهان از بيست و پنجمين جشنواره فيلم
 قاهره جايزه بهترين بازيگر را دريافت كرد. 
- پس از ده سال نامزدي براي دريافت سيمرغ بلورين بهترين بازيگر
 از دوره هاي مختلف جشنواره فيلم فجر، سرانجام در بيست و يكمين
 جشنواره بين المللي فيلم فجر نيكي كريمي براي بازي در فيلمهاي 
واكنش پنجم و ديوانه اي از قفس پريد اين جايزه را دريافت كرد. 

 



دو شنبه 12 دی 1390برچسب:, :: 13:32 ::  نويسنده : مهيار

نام: مهناز افشار

تاريخ تولد:  1356

مدرك: ديپلم علوم تجربي

...............................................

شباهت بيش از حد او به فايقه آتشين (گوگوش) باعث شد تا قبل و بعد از اكران فيلم شور
 عشق به خواست خود سوژه اول مطبوعات باشد. بعد از مدتي جنجال مطبوعاتي و پس از
 توقيف فيلم خاكستري مدتي از او خبري نبود. تا اينكه پس از يكسال با بازي در فيلم نگين 
به سينما بازگشت. او در سال 1383 سه فيلم بر پرده سينماهاي تهران داشت كه هر سه
 فيلم با استقبال مخاطبان روبرو شدند:  كما ،  13 گربه روي شيرواني  و  زهر عسل .

 



یک شنبه 11 دی 1390برچسب:, :: 21:30 ::  نويسنده : مهيار

نام: بهاره رهنما

تاريخ تولد: 1352

مدرك تحصيلي: ليسانس ادبيات فارسي و حقوق قضايي از دانشگاه آزاد

همسر: پيمان قاسم خاني (نويسنده)

...............................................

براي اولين بار با يك فيلم اكشن - افعي - به سينما‌ آمد. سپس با همسرش در فيلم عاشقانه بازي كرد.

او در سال 1380 بازي در يك فيلم كمدي - نان و عشق و موتور هزار - را تجربه كرد كه نشان از توانايي او در زمينه فيلمهاي كمدي داشت.

او بازي در فيلم متفاوت « گاوخوني » را نيز تجربه كرده است.



یک شنبه 11 دی 1390برچسب:, :: 21:28 ::  نويسنده : مهيار

مهدی سلوکی در 14 خردادماه سال 1361 در اصفهان به دنیا آمد، پدرش افسر نیروی هوایی ارتش و اصالتا تهرانی است، زمانی که مهدی به دنیا آمد، سرهنگ سلوکی مامور به خدمت در پایگاه هشتم شکاری نیروی هوایی در اصفهان بود و به همین دلیل شناسنامه‌اش را در اصفهان گرفتند پس از پایان ماموریت پدر به همراه خانواده به تهران بازگشت و در محله نارمک تهران سکنی گزید.
 مادر او اصالتا اراکی است، فرزند اول خانواده محمد در سوم اسفندماه سال 1358 به دنیا آمد، او مجری شبکه تهران است. خانواده سلوکی‌ها اصیل و متعصب و مذهبی‌اند. پدر و مادر هر دو تحصیلکرده و اهل فرهنگ و هنر بودند.
 دوران کودکی مهدی مثل بقیه پسر بچه‌ها، به شیطنت گذشت، در مجتمع مسکونی پایگاه هشتم شکاری مهدی اغلب اوقات با همراهی برادرش مشغول بازی‌های کودکانه بود.
 مهرماه سال 1367، مهدی به کلاس اول رفت، از آنجا که محمد در کلاس پنجم همان دبستان درس می‌خواند، دیگر بچه‌های مدرسه حریف شیطنت‌های او نمی‌شدند. مهدی بسیار باهوش و با استعداد و پرحافظه بود، اما به خاطر همان شیطنت‌ها فرصت کمتری برای درس خواندن می‌گذاشت و همیشه شب امتحان برای نمره زحمت می‌کشید! برادرش هم به او کمک می‌کرد و این روال در دوران راهنمایی هم ادامه داشت تا این‌که وارد دبیرستان شد. مهدی هنرستان و رشته گرافیک را برگزید در حالی که در کودکی خود و خانواده‌اش آرزوی مهندسی، خلبانی و پزشکی داشتند. او در هنرستان مالک اشتر تهران، درس خواند و در همین مقطع هم بود که جذب کار هنری و تلویزیونی شد تا آنقدر سرش شلوغ شود که
 دیگر زیاد به درس‌ها نرسد. البته مسیر آینده‌اش را هم انتخاب کرده بود و گرافیک دیگر به کارش نمی‌آمد. او سال 79 دیپلم گرافیکش را گرفت و دیگر تمام وقت روی کار هنری و حرفه‌ای زوم کرد و انرژی گذاشت.
 پس از پایان دوران خدمت سربازی و در شرایطی که چند مجموعه بازی کرد و چند برنامه را به عنوان مجری در کارنامه داشت، احساس کرد که در دانشگاه باید شرکت کند، به همین دلیل برای کنکور خواند و در رشته بازیگری دانشگاه آزاد اراک قبول شد، منتهی حجم بالای کار و کمبود وقت اجازه داد، او تا لیسانس پیش برود. گفتنی است مهدی سلوکی نقاشی چیره‌دست است.
 درباره او می‌گویند: همیشه معلم‌ها و ناظم‌ها از دستش شاکی بودند و هر روز یک جای بدنش درد می‌کرد تا اجازه بگیرد و به منزل برود! دیگر همه دستش را خوانده بودند، اما مهدی آنقدر طبیعی نقش بازی می‌کرد که اصلا جرقه بازیگر شدنش هم توسط یکی از معلمان زده شد و روزی به او گفت: تو بهتر است بروی هنرپیشه شوی.

 

مهدی از کودکی نقاش قابلی بود تا جایی که نزدیکانش وقتی می‌خواستند در هنر برای او آینده‌ای تصور کنند، او را در جایگاه یک نقاش حرفه‌ای و مشهور می‌دیدند. عشق به نقاشی باعث شد او پس از دوره راهنمایی قید دبیرستان و
 خلبانی و پزشکی را زده و وارد هنرستان گرافیک شود. زمانی که ماجرای بازیگر شدنش پیش آمد، هنوز نقاشی هنر اول مهدی بود و تا قبل از پخش مجموعه نرگس مهدی نیز در تمام مصاحبه‌هایش رسما می‌گفت که بازیگری نه شغل اول اوست و نه عشق و هنر اول و همیشه تاکید داشت که نقاشی را ترجیح می‌دهد اما امروز دیگر چنین نیست. مهدی حتی تجربه برگزاری نمایشگاه نقاشی را هم با یکی از دوستانش دارد؛ چندی پیش نمایشگاهی به نام «سحرآمیز» برگزار شد. مهدی در میان سایر هنرها به خطاطی هم مسلط است اصلا خط خوش در خانواده سلوکی‌ها ارثی است و پدر و برادرش هم بسیار خوش خط هستند.
 رانندگی پشت فرمان اتومبیل به همان اندازه که برای مهدی جذابیت تفریحی دارد، برای خانواده و دوستدارانش نگران‌کننده است چون او عاشق سرعت بوده و حتی در زندگی خصوصی هم معمولا با سرعت تصمیم گرفته و عمل می‌کند! البته مهدی راننده ماهر و باتجربه‌ای است، اما به دلیل همین سرعت به طور متوسط هرماه تصادفی می‌کند و هرگز کسی اتومبیل او را سالم ندیده! (اولین ماشین او رنوی سفید بود، بعد پراید خرید و حالا 206 سبز دارد)...
 او عاشق پرسپولیس و رئال مادرید است، از بازی برزیل هم خوشش می‌آید، بهترین بازیکن فعلی ایران را علی کریمی و جهان را رونالدینیو می‌داند. او بهترین فوتبالیست‌های تاریخ ایران و جهان را، احمدرضا عابدزاده و مارادونا می‌داند... بهترین دوست ورزشی‌اش «علی انصاریان» است. بهترین شهر ایران را شیراز و بهترین مقصد برای سفر را شمال می‌داند... بهترین رنگ از نظر او قرمز است

 



یک شنبه 11 دی 1390برچسب:, :: 21:25 ::  نويسنده : مهيار
من در روز چهارم اسفند ماه سال 1357 درست سه ماه قبل از اینکه برای اولین بار سوار هوا پیما بشم, در یکی از شهر های کوچک دانشجوی آلمان به اسم لان گسین به دنیا آمدم و بعد از سه ماه در لوایل سال 1358 که مصادف شد با اتمام تحصیلات پدرم, وقوع انقلاب, آغاز دلتنگی های مادرم و هفت ساله شده خواهر بزرگم ما به کشور بازگشتیم و به دلیل کار پدرم به مدت 6 سال در شمال کشور ساکن شدیم و

 



من , خواهر بزرگترم و خواهر و برادر کوچکترم که در همان شهر های شمال کشور به دنیا آمدند و به خوانواده ما پیوستند دوران کودکیمان را تا قبل از مدرسه رفتن من در فضایی خوش و آرام گذراندیم و بعد از 6 سال, خانواده 6 نفری ما به تهران آمد و در تهران ساکن شد و من به مدرسه رفتم .


 


سالهای بین اول ابتدایی تا گرفتن دیپلم ساده ترین, سطحی ترین و بی دغدغه ترین سالهای زندگی من بود . بدون هیچ اوج و فرودی. مثل یک شاگرد خوب, مودب و سر به زیر و هیجان انگیز ترین قسمت سالهای تحصیلی من شرکت در برنامه های ورزشی و فرهنگی بین مدارس بود!
تا اینکه در تابستان سال 1374 زمانی که هفده سالم بود برای گذراندن اوقات فراغت در یکی از کلاسهای عروسک گردانی فرهنگسرای امیر کبیر ثبت نام کردم و با فضای تازه ای آشنا شدم که خیلی لذت بخش تر از فضای یکنواخت , تکراری و بی هیجانی بود که تا آن زمان داشتم .فضایی که آدم را وادار به فکر کردن و ایجاد خلاقیت می کرد و دو سال بعد, همزمان با امتحانات نهایی سال چهارم دبیرستان از طرف معلمی که در آن کلاس با هم آشنا شده بودیم به یک گروه تئاتر عروسکی که برای جشنواره عروسکی آماده می شدند معرفی شدم و آغاز به کار کردم .


صحنه, اجرا و تماشاچی بی نظیر بود . کار کردن با عروسکهای نمایشی رو دوست داشتم . بنابراین به دیپلم ریاضی که گرفته بودم هیچ اهمیتی ندادم و تصمیم گرفتم با تمام تلاشم به این رشته ادامه بدم . اما آن اجرا . اولین و آخرین تجربه تئاتر عروسکی من شد .
از طریق یکی از همان همکارهای گروه تئاتر عروسکی به خانم گلچهره سجادیه که مشغول تشکیل یک گروه تئاتر بود و اجرای نمایش بود معرفی شدم و همکاریم با آن گروه شروع کردم .
فضایی جدی تر , سنگین تر , پیچیده تر و عجیب , خیلی عجیب . سه ماه تمرین و دوماه اجرا .
پنچ ماه کار کردن با یک گروه حرفه ای تئاتر با عث شد تا پیش خودم قسم بخورم که تا آخر عمرم به کار تئاتر ادامه می دهم و همزمان و بازهم طریق یکی از همکاران همان تئاتر عروسکی به یکی از تهیه کننده های گروه کودک تلویزیون معرفی شدم و کار نوشتن من آن برنامه را هم شروع کردم و پیش خودم فکر کردم خب می توانم هر دو کار را با هم انجام بدهم . بازی در تئاتر و نوشتن برای تلویزیون . اما بازی در سریالهای تلویزیونی , هرگز !
طولی نکشید که یکی از همان کارگردانهای گروه کودک تلویزیون , اجرای من را در آن نمایش دید و به من پیشنهاد بازی در سریالش را داد و من بعد از دو هفته تردید پذیرفتم !
کارم را در تلویزیون با فعالیت در گروه کودک آغاز کردم و شدم عضو جدایی نا پذیر خانواده تلویزیونی ها . در این بین در دو کار سینمایی هم بازی کردم زیر نور ماه و نقش کوتاهی در فیلم سیندرلا و بعد بلافاصله به آغوش تلویزیون بازگشتم .
زندگی در کنار خانواده ای که بسیار زیاد دوستشان داشتم و شغلی که با اشتیاق و علاقه دنبال می کردم به بهترین نحو می گذشت .
تا اینکه در پائیز سال 1381 اتفاق عجیبی افتاد . بستن یک قرار داد جدید و بازی در سریال طنز هر شبی به اسم "پاورچین" و آشنا شدن با .....
از قبل می شناختمش, دو سه سالی بود . اولین آشنائیمان در یک برنامه ترکیبی بود به اسم گلخونه برای شبکه جام جم . سه سال قبل از پاورچین و بعد از آن چند کار نصفه و نیمه که هیچکدام به مرحله تولید و پخش نرسید .
اما این بار فرق می کرد .
مهراب قاسم خانی . همکار خوب و خوش اخلاق و صمیمی من . دیگر فقط یک همکار نبود . خیلی عجیب بود یه حس عجیب ... یه حسی مثل تفاهم و همفکری و اشتراک .
الان هم که چند ماه از زندگی مشترک من با آن همکار خوب و خوش اخلاق و صمیمی می گذرد . بار ها شده که خاطراتمان را با هم مرور کردیم و هر دوی ما حداقل از طرف خودم می گویم . خدا را شکر می کنم که همه خوشبختیهای دنیا را یک جا به من هدیه کرده است .
 


 


یک شنبه 11 دی 1390برچسب:, :: 21:21 ::  نويسنده : مهيار