درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها نويسندگان دنياي عاشقا.... به انگشتانم که می نگرم به یادت می افتم ، چون عزیزانم انگشت شمارند . میدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند ، می گویند حساسیت فصلی است ، آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم . نامه هایم که چراغ قلبت را روشن نکرد ! امشب تمامشان را بسوزان شاید بتوانی تنهایی ات را ببینی ! جای خالیت را نفس عمیق می کشم ، عطرت از تو باوفاتر است . سنگهایی که به دیوار فراق تو زدم ، کعبه میشد من اگر خانه بنا می کردم .
پشت آن پنجره ی رو به افق ، پشت دروازه ی تردید و خیال ، لا به لای تن عریانی بید ، من در اندیشه ی آنم که تو را ، وقت دلتنگی خود دارم و بس . عشق چیز عجیبی نیست ، عزیز دلم ! همین است که تو دلت بگیرد و من نفسم ! یاد آن روزی که یاری داشتیم / این چنین خوار نبودیم ، اعتباری داشتیم / ای که ما را در زمستان دیده ای با پشت خم / این زمستان را نبین ، ما هم بهاری داشتیم . شادیهایم هدیه به تو ، کم بودنش را بر من خرده مگیر ، این تمام سهم من از دنیاست . سرم را روی شانه ات بگذار تا همه بدانند "همه چیز" زیر سر من است ! نظرات شما عزیزان: شنبه 17 دی 1390برچسب:, :: 20:24 :: نويسنده : مهيار
|