مهدی سلوکی در 14 خردادماه سال 1361 در اصفهان به دنیا آمد، پدرش افسر نیروی هوایی ارتش و اصالتا تهرانی است، زمانی که مهدی به دنیا آمد، سرهنگ سلوکی مامور به خدمت در پایگاه هشتم شکاری نیروی هوایی در اصفهان بود و به همین دلیل شناسنامهاش را در اصفهان گرفتند پس از پایان ماموریت پدر به همراه خانواده به تهران بازگشت و در محله نارمک تهران سکنی گزید.
مادر او اصالتا اراکی است، فرزند اول خانواده محمد در سوم اسفندماه سال 1358 به دنیا آمد، او مجری شبکه تهران است. خانواده سلوکیها اصیل و متعصب و مذهبیاند. پدر و مادر هر دو تحصیلکرده و اهل فرهنگ و هنر بودند.
دوران کودکی مهدی مثل بقیه پسر بچهها، به شیطنت گذشت، در مجتمع مسکونی پایگاه هشتم شکاری مهدی اغلب اوقات با همراهی برادرش مشغول بازیهای کودکانه بود.
مهرماه سال 1367، مهدی به کلاس اول رفت، از آنجا که محمد در کلاس پنجم همان دبستان درس میخواند، دیگر بچههای مدرسه حریف شیطنتهای او نمیشدند. مهدی بسیار باهوش و با استعداد و پرحافظه بود، اما به خاطر همان شیطنتها فرصت کمتری برای درس خواندن میگذاشت و همیشه شب امتحان برای نمره زحمت میکشید! برادرش هم به او کمک میکرد و این روال در دوران راهنمایی هم ادامه داشت تا اینکه وارد دبیرستان شد. مهدی هنرستان و رشته گرافیک را برگزید در حالی که در کودکی خود و خانوادهاش آرزوی مهندسی، خلبانی و پزشکی داشتند. او در هنرستان مالک اشتر تهران، درس خواند و در همین مقطع هم بود که جذب کار هنری و تلویزیونی شد تا آنقدر سرش شلوغ شود که
دیگر زیاد به درسها نرسد. البته مسیر آیندهاش را هم انتخاب کرده بود و گرافیک دیگر به کارش نمیآمد. او سال 79 دیپلم گرافیکش را گرفت و دیگر تمام وقت روی کار هنری و حرفهای زوم کرد و انرژی گذاشت.
پس از پایان دوران خدمت سربازی و در شرایطی که چند مجموعه بازی کرد و چند برنامه را به عنوان مجری در کارنامه داشت، احساس کرد که در دانشگاه باید شرکت کند، به همین دلیل برای کنکور خواند و در رشته بازیگری دانشگاه آزاد اراک قبول شد، منتهی حجم بالای کار و کمبود وقت اجازه داد، او تا لیسانس پیش برود. گفتنی است مهدی سلوکی نقاشی چیرهدست است.
درباره او میگویند: همیشه معلمها و ناظمها از دستش شاکی بودند و هر روز یک جای بدنش درد میکرد تا اجازه بگیرد و به منزل برود! دیگر همه دستش را خوانده بودند، اما مهدی آنقدر طبیعی نقش بازی میکرد که اصلا جرقه بازیگر شدنش هم توسط یکی از معلمان زده شد و روزی به او گفت: تو بهتر است بروی هنرپیشه شوی.
مهدی از کودکی نقاش قابلی بود تا جایی که نزدیکانش وقتی میخواستند در هنر برای او آیندهای تصور کنند، او را در جایگاه یک نقاش حرفهای و مشهور میدیدند. عشق به نقاشی باعث شد او پس از دوره راهنمایی قید دبیرستان و
خلبانی و پزشکی را زده و وارد هنرستان گرافیک شود. زمانی که ماجرای بازیگر شدنش پیش آمد، هنوز نقاشی هنر اول مهدی بود و تا قبل از پخش مجموعه نرگس مهدی نیز در تمام مصاحبههایش رسما میگفت که بازیگری نه شغل اول اوست و نه عشق و هنر اول و همیشه تاکید داشت که نقاشی را ترجیح میدهد اما امروز دیگر چنین نیست. مهدی حتی تجربه برگزاری نمایشگاه نقاشی را هم با یکی از دوستانش دارد؛ چندی پیش نمایشگاهی به نام «سحرآمیز» برگزار شد. مهدی در میان سایر هنرها به خطاطی هم مسلط است اصلا خط خوش در خانواده سلوکیها ارثی است و پدر و برادرش هم بسیار خوش خط هستند.
رانندگی پشت فرمان اتومبیل به همان اندازه که برای مهدی جذابیت تفریحی دارد، برای خانواده و دوستدارانش نگرانکننده است چون او عاشق سرعت بوده و حتی در زندگی خصوصی هم معمولا با سرعت تصمیم گرفته و عمل میکند! البته مهدی راننده ماهر و باتجربهای است، اما به دلیل همین سرعت به طور متوسط هرماه تصادفی میکند و هرگز کسی اتومبیل او را سالم ندیده! (اولین ماشین او رنوی سفید بود، بعد پراید خرید و حالا 206 سبز دارد)...
او عاشق پرسپولیس و رئال مادرید است، از بازی برزیل هم خوشش میآید، بهترین بازیکن فعلی ایران را علی کریمی و جهان را رونالدینیو میداند. او بهترین فوتبالیستهای تاریخ ایران و جهان را، احمدرضا عابدزاده و مارادونا میداند... بهترین دوست ورزشیاش «علی انصاریان» است. بهترین شهر ایران را شیراز و بهترین مقصد برای سفر را شمال میداند... بهترین رنگ از نظر او قرمز است